باباطاهر
 
درباره وبلاگ


سالم.امیر سام هستم(سامی) به این وبلاگ خوش آمدید،من خاطرات خود در مجازستان را در اینجا ثبت میکنم.


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 110
بازدید ماه : 885
بازدید کل : 19188
تعداد مطالب : 110
تعداد نظرات : 51
تعداد آنلاین : 1



خاطرات من در مجارستان
شنبه 13 فروردين 1390برچسب:, :: 16:18 ::  نويسنده : امیر سام(سامی)

 

     بابا طاهر عریان پیری وارسته و درویشی فروتن بود که دل به حقیقت بسته و

صفای عشق به معبود را با خلوت دل در هم آمیخته بود.

بابا طاهر از شاعران اواسط قرن پنجم هجری قمری و از معاصران طغرل بیک

سلجوقی بوده است .

امروز آگاهی زیادی از زندگی بابا طاهر در دست نیست. فقط در بعضی از کتب صوفیه

، ذکری از مقام معنوی و مسلک و ریاضت و درویشی، تقوی و استغنای او آمده

است .

نامش طاهر و باطنش طاهرتر و منزه تر از نامش ، شهرتش به بابا به خاطر سیر کامل او در طریقت زهد ،

عشق به حقیقت و شیدایی او بوده است. کلمه عریان که به او نسبت داده اند به

علت بی توجهی به علایق دنیوی و لخت و عور زیستن وی می باشد. او مسلک

درویشی و از خود فانی بودن و بی توجهی به علایق دنیوی را در زندگی همواره

مراعات می کرد. آنچنانچه در خور سالکان حقیقی است دل در گرو دوست بسته و از

جنبه خودبینی و خویش گرایی دور ساخته و موجب شده که او هیچگاه در صدد

تظاهر و خودستایی بر نیاید. مقبره بابا طاهر در شهر همدان واقع است که اکنون مرقدش طوافگاه اهل دل می باشد.

 

• شب تاریک و راه باریک و من مست قدح از دست ما افتاد و نشکست

• نگه دارنده اش نیکو نگه داشت و گرنه صد قدح نفتاده بشکست


• ز دست چرخ گردون داد دیرم هزاران ناله و فریاد دیرم


• نشسته، دلستانم با خس و خار دل خود را چگونه شاد دیرم


• دلا، خوبان دل خونین پسندند دلا خون شو ، که خوبان این پسندند


• متاع کفر و دین بی مشتری نیست گروهی آن ، گروهی این پسندند

• ندونم لوت و عریونم که کرده خودم جلادو بی جونم که کرده


• بده خنجر که تا سینه کنم چاک ببینم عشق بر جونم چه کرده


• بشم، واشم از این عالم بدر شم بشم از چین و ماچین دورتر شم


• بشم از حاجیان حج بپرسم که این دیری بسه یا دورتر شم


• اگر دل دلبره ، دلبر کدمه؟ وگر دلبر دله ، دل را چو نومه؟


• اگر دستم رسد بر چرخ گردون از او پرسم که این چونست و آن چون


• یکی را داده ای صد گونه نعمت یکی را قرص جو آلوده در خون


• مرا نه سر نه سامان آفریدند پریشانم پریشان آفریدند


• ز دست دیده و دل هر دو فریاد که هر چه دیده بیند دل کند یاد


• بسازم خنجری نیشش ز پولاد زنم بر دیده تا دل گردد آزاد


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







 
 
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب